این میدان مرکزی پایتخت مان است.

سر کلاس اوستاد به ما گاهی در باره تاریج ایران و ادبیات فارسی می‌گوید.

بوی خوبی دارد.» ¶
درس تموم می‌شود و ما به راهرو می‌رویم.

دوستم هم به راهرو می‌رود.

دانشگاه دولتی مسکو نزدسیک به میدان سرخ است.

سر کلاس اوستاد به ما گاهی در باره تاریجخ ایران و ادبیات فارسی می‌گوید.

دوستم در دانشگاه دولتی سن‌پتر ¶
زبورگ درس می‌خواند.

اسمش «کیهان وارزشی» است.

من هم یک مجله دارم، امسمش «زان روز» است.

استاد با گچ روی تخته می‌نویسد:«ایران دیگر پادشاهی نیست».

بوی خوبی دارد.» ¶
درس تمام می‌شود و ما به راهرو می‌رویم.

دوستم هم به راهرو می‌رود.

سر کلاس اوستاد به ما گاهی در باره تاریجخ ایران و ادبیات فارسی می‌گوید.

اسمش «کیهان وارزشی».

بوی خوبی دارد.» ¶
درس تمام می‌شود و ما به راهرو می‌رویم.

دوستم هم به راهرو می‌رود.

دانشگاه دولتی مسکو نزدسیک به میدان سرخ است.

دوستم در دانشگاه دولتی سن‌پترزبورگ درس می‌خواند.ا

دوستم هم به راهرو می‌رود.ا

درس تمام می‌شود و ما به راهرو می‌رویم.ا

دانشگاه دولتی مسکو نزدسیک به میدان سرخ است.

سر کلاس اوستاد به ما گاهی در باره ی تاریجخ ایران و ادبیات فارسی می‌گوید.

دوستم در دانشگاه دولتی سن‌ پترز بورگ

او زبان های دری و تاجیکی یاد می‌گیرد.

اسمش «کیهان وارزشی است ».

من هم یک مجله دارم، امسمش «زان روز است ».

استاد با گچ روی تخته می‌نویسد:« حکومت ایران دیگر پادشاهی نیست».

او از من می‌پرسد:« این چیه؟ این مجله ست ؟»

بوی خوبی دارند.»

درس تمام می‌شود و ما به رهرو می‌رویم.